ترجمه مقاله

توله

لغت‌نامه دهخدا

توله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) عملی که برای سفید کردن کرباس کنند. (فرهنگ لغات دیوان البسه ). کرباس را در آب آهک نهند و چند ساعت بگذارند رنگ آن سفید گردد و رخنه های آن پر شود و در دیده ٔ خریدار مرغوب تر نماید :
جامه چون در توله است از قنطره
در کدینه گشت پاره یکسره .

نظام قاری (دیوان البسه ص 24).


مدتی جولاهه در بارت کشید
عاقبت کرباس گشتی توله وار.

(دیوان البسه ایضاً ص 27).


کرباس خام به گازران ناشی مدهید تا توله زده و خراب نکنند. (دیوان البسه ایضاً ص 166). و با نهادن و گذاشتن ترکیب شود.
ترجمه مقاله