ترجمه مقاله

تولید

لغت‌نامه دهخدا

تولید. [ ت َ ] (ع مص ) از گوسفند، بچه گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). زاینده گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زایانیدن قابله زن حامله را و از گوسفند بچه گرفتن . (از اقرب الموارد). زایانیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || پروردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پرورش کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || ازاصل چیزی پدید آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).پدید آوردن . (دهار). پدید آوردن چیزی از چیزی . (از اقرب الموارد). به معنی پیدا کردن چیزی از خاصیت و تأثیر نیز مستعمل میشود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
- تولید مثل ؛ ... ادامه ٔ دودمان موجودات زنده مربوط به نیرو... و طریقه ٔ خاصی است که ... تولید مثل نامند. (جانورشناسی عمومی ج 1 ص 26). پدید آوردن نظیر خود. زاد و ولد کردن .
|| نزد معتزله فعل صادر از فاعل است با واسطه ای و مباشرت مقابل آن است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به مباشرت شود.
ترجمه مقاله