ترجمه مقاله

توپ زدن

لغت‌نامه دهخدا

توپ زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) توپ انداختن . (ناظم الاطباء). آتش کردن توپ . تیر انداختن با توپ . توپ درکردن . || به اصطلاح قماربازی ، بر روی دست حریف برخاستن در صورتی که دست خودش پست تر از دست حریف باشد. (ناظم الاطباء). در اصطلاح قمار، بالا بردن مبلغ قمار. در بازی ورق ، به حریف مبلغی بسیار پیشنهاد کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- توپ خالی زدن ؛ با نداشتن ورق خوب حریف را، با بالا بردن مبلغ قمار ترسانیدن . (یادداشت ایضاً).
|| اشتلم کردن . تشر زدن . (یادداشت ایضاً).
ترجمه مقاله