ترجمه مقاله

تکشمر

لغت‌نامه دهخدا

تکشمر. [ ت َ ک َ م ُ ] (ع مص ) خویشتن را کشمیری جا نمودن . (آنندراج ) (بهار عجم ) :
ای سفله تمام کار و بار تو دغاست
اینجا به ادب باش تکشمر بیجاست .

نعمت خان عالی (از بهار عجم ).


رجوع به تکشمیر شود.
ترجمه مقاله