ترجمه مقاله

تکلیس

لغت‌نامه دهخدا

تکلیس . [ت َ ] (ع مص ) حمله کردن و کوشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بددلی کردن و گریختن . از اضداد است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سیراب گر دیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آهک اندودن خانه را. (از اقرب الموارد). || نزد اطباء آن است که چیزی را در آتش به درجه ای رسانند که همچو آهک شود. (از بحر الجواهر) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). به اصطلاح کیمیا سوزانیدن چیزی را تا مانند آهک گردد. (ناظم الاطباء).
- تکلیس اجسام ؛ اصطلاح علم شیمی است و آن این است که یکی از اجسام آلی را بوسیله حرارت تجزیه می نمایند و آلوژن را آزاد میکنند. و تکلیس جسم ممکن است باآهک یا آهک سوددار انجام گیرد. رجوع به کتاب روش تهیه ٔ مواد آلی دکتر صفوی ص 155 شود.
ترجمه مقاله