ترجمه مقاله

تیار

لغت‌نامه دهخدا

تیار. [ ت َی ْ یا / ت َ ] (ص ) درست . تمام . راست . کامل . مهیا. معد. صحیح . طیار. درست تیار. تمام و تیار. رجوع به طیار شود. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). مهیا و آماده و حاضر. و آنچه در محاورت گویند که فلان چیز تیار است ؛ یعنی درست و مهیاست . به معنی مجاز باشد از معنی لغوی ؛ یعنی فلان چیزاز باعث درستی خود جهنده و جلدرفتار است بسوی استعمال ؛ ای مقتضی استعمال است . پس لفظ تیار عربی است . کسانی که فارسی گمان برند خطا است . و در بهار عجم و چراغ هدایت و سراج اللغات نوشته اند که برای معنی آماده و مهیا طیار به طاء مهمله است چه در اصل اصطلاح میرشکاران است که چون جانور شکاری از گریز برآمده مستعد وآماده ٔ پرواز و شکاراندازی میشود، گویند که این جانور طیار شده و چون به این معنی شهرت گرفته مجازاً هرشی ٔ مهیا را طیار گویند. پس تیار و طیار به هر دو طور صحیح باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
بدولت ار نزنم پا چو چرخ کوزه گری
خمیرمایه ٔ رزقم نمی شود تیار.

اثر (از آنندراج ).


- تیار شدن ؛ مستعدو آماده شدن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله