ترجمه مقاله

تیربالا

لغت‌نامه دهخدا

تیربالا. (ص مرکب ) تیرقامت . از اسماء محبوب است . (آنندراج ). تیرقد. راست بالا. سهی بالا. قد و بالائی چون تیر راست و بلند. تیروار قامت :
من آن تیربالا نگارم که هرگز
چو ابروی من کس نبیند کمانی .

فرخی .


تیربالائی و ماننده ٔ تیری که ترا
هرچه نزدیکتر آرم تو ز من دورتری .

فرخی .


ای نگار تیربالا روز تیر
خیز و جام باده ده بر لحن زیر.

مسعودسعد.


رجوع به تیرقد و تیر ودیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله