ترجمه مقاله

تیربند

لغت‌نامه دهخدا

تیربند. [ ب َ ] (اِ مرکب ) کمری که از چند رشته پشم شتر بافته ساخته باشند و آن را شاطران در بالای قنطوره بر میان بندند و بر یک سر آن زهگیر و خلالدان و امثال آن آویزند و زنگها را بدان بند کنند.(برهان ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) :
بر تیربند پیک تو خورشید فی المثل
زنگی است صدهزار زبانه در او ز زنگ .

کاتبی (از فرهنگ جهانگیری ).


ترجمه مقاله