ترجمه مقاله

تیره بصر

لغت‌نامه دهخدا

تیره بصر. [ رَ / رِ ب َ ص َ ] (ص مرکب ) کور. نابینا. تیره بین . تیره چشم :
در فراق تو از آن سوخته تر باد پدر
بی چراغ رخ تو تیره بصر باد پدر.

خاقانی .


رجوع به تیره بین وتیره و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله