تیره گرد
لغتنامه دهخدا
تیره گرد. [رَ / رِ گ َ ] (اِ مرکب ) گرد تیره و سیاه . خاک سیاه برآمده از زمین . گرد و خاکی سیاه و مظلم :
زمین آهنین شد هوا لاجورد
به ابر اندر آمد سر تیره گرد.
به هشتم برآمد یکی تیره گرد
بدانسان که خورشید شد لاجورد.
که از راه ایران یکی تیره گرد
برآمد کزو روز شد لاجورد.
زمین آهنین شد هوا لاجورد
به ابر اندر آمد سر تیره گرد.
فردوسی .
به هشتم برآمد یکی تیره گرد
بدانسان که خورشید شد لاجورد.
فردوسی .
که از راه ایران یکی تیره گرد
برآمد کزو روز شد لاجورد.
فردوسی .