ترجمه مقاله

تیزهوشی

لغت‌نامه دهخدا

تیزهوشی . (حامص مرکب ) هوشیاری . هوشمندی . باهوشی . تیزویری . تیزهشی . (فرهنگ فارسی معین ) :
تا جهان داشت تیزهوشی کرد
بی مصیبت سیاه پوشی کرد.

نظامی .


برگفت ز راه تیزهوشی
افسانه ٔ آن زبان فروشی .

نظامی .


رجوع به تیزهوش و تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله