ترجمه مقاله

تیزی کردن

لغت‌نامه دهخدا

تیزی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تندی کردن . خشم گرفتن . بدخوئی کردن . مقابل بردباری :
بدو گفت کای شاه تیزی مکن
که اکنون دگر گشت ما را سخن .

فردوسی .


ستون خرد بردباری بود
چو تیزی کند تن به خواری بود.

فردوسی .


سخنهایشان بشنو و گو سخن
کسی تیز گوید تو تیزی مکن .

فردوسی .


که هرکس که تیزی کند روز جنگ
نباشد خردمند و بارای و سنگ .

فردوسی .


نکند کندی وقتی که کند پاداشن
نکند تیزی وقتی که کند بادافره .

فرخی .


رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله