ترجمه مقاله

تیغبازی کردن

لغت‌نامه دهخدا

تیغبازی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جنگ و ستیز با شمشیر کردن . شمشیربازی کردن . مبارزه کردن با شمشیر و جز آن :
که با دشمنم تیغبازی کنید
بدینگونه در جنگ بازی کنید.

فردوسی .


بمی در همی تیغبازی کنید
میان یلان سرفرازی کنید.

فردوسی .


زره پوشم ار تیغبازی کنی
کمر بندم ار صلح سازی کنی .

نظامی .


ولیکن چو شه تیغبازی کند
سر تیغ او سرفرازی کند.

نظامی .


رجوع به تیغ و ترکیبهای آن و ماده ٔ قبل شود.
ترجمه مقاله