ترجمه مقاله

ثرد

لغت‌نامه دهخدا

ثرد. [ ث َ ] (ع مص ) نان در کاسه شکستن . (تاج المصادر بیهقی ). اشکنه کردن . ترید کردن نان را. || غوطه دادن جامه را در رنگ . || شکستن گردن مذبوح پیش از آنکه سرد شود و این در شرع ممنوع است . || ذبح کردن ذبیحه را با چیزی کند و اوداج آن پاک بریده نشدن . || مجروحی را از معرکه برداشتن که هنوز رمقی در او باقی باشد. || ثرد خصیه ؛ مالیدن آن برای خصی کردن .
ترجمه مقاله