ترجمه مقاله

ثرملة

لغت‌نامه دهخدا

ثرملة. [ ث َ م َ ل َ ] (ع مص ) ریخ زدن . || خوردن گوشت که هنوز پخته نباشد. || خام داشتن طعام . || آوردن نان آلوده بخاکستر از عجلت مهمانی . || تباه خوردن طعام چنانکه لحیه و پیرامون دهان بیالاید. دژ آلود خوردن یعنی بی ادب و پریشان خوردن . || ثَرمَل َالقوم من الطعام ؛ ای أکلوا ما شاؤوا. || ریزه کاری ناکردن در کار. سنبل کردن . (در تداول عوام ).
ترجمه مقاله