ترجمه مقاله

ثقبة

لغت‌نامه دهخدا

ثقبة. [ ث ُ ب َ ] (ع اِ) سوراخ کوچک . سولاخ . (زمخشری ) :
دو دیده همچون ثقبه گشاده ام شب و روز
ولیک بی خبر از آفتاب و از مهتاب .

مسعود.


ج ، ثُقَب . و ثُقب . || ثقبه ٔ اعور . (طب ). || ثقبه ٔ اعور زبان . (طب ). || ثقبه ٔ بیضی . (طب ). || ثقبه ٔ جنینیه دهلیز قلب . (طب )، ثُقبه ای که کشف آن به بتال منسوب است و دو دهلیز قلب جنین را بیکدیگر مربوط میکند و هنگام تولد مسدود میشود. || ثقبه ٔ منخرقه (طب ). || ثقبه ٔ سهمی و حُلمه . || ثقبه ٔ عصب باصره . || ثقبه ٔ عنبیه ؛ سوراخی در وسط طبقه ٔ عنبیه بسیاهی چشم ، مانند سوراخی که در عنب یعنی انگوراست گاه جدا کردن آن از چوب خوشه ، و آن سوراخ را که ثقبه ٔ عنبیّه عبارت از آن است به فارسی مردمک و به هندی تل گویند بکسر تای فوقانی و آن منفذ نور بصر است . (غیاث اللغة). || ثقبه ٔ عظم قمحدوه (طب ). || ثقبه ٔ مدوره (طب ). || ثقبه ٔ مسدوده یا ثقبه ٔ تحت زهار (طب )، ثقبه ٔ واقع در قسمت زیرین عظم خاصره که زهار آن را در قسمت قدامی محدود میکند. || ثقبه ٔ مقدم زائده ٔ خارجی قمحدوه (طب ). || ثقبه ٔ مؤخر زایده ٔ خارجی قمحدوه (طب ).
ترجمه مقاله