ترجمه مقاله

ثمرات

لغت‌نامه دهخدا

ثمرات . [ ث َ م َ ] (ع اِ) ج ِ ثمرة. درختها. ثمره ها. میوه ها. بارها :
کشتی حسنات وثمراتش بدرودی .

منوچهری .


چون نقاب خاک از چهره بگشاد [ دانه ] ...لاشک آنرا بپرورانند و از ثمرات آن منفعت گیرند. (کلیله و دمنه ). || فوائد، نتائج : و فوائد و ثمرات آن او را مهنا شود. (کلیله و دمنه ). هر که طاعت را شعار و دثار خویش کند از ثمرات دنیا و عقبی بهره ور گردد. (کلیله و دمنه ). وانواع تمتع و برخورداری از مواسم جوانی و ثمرات ملک و دولت ارزانی دارد. (کلیله و دمنه ). و یکی از ثمرات نیکوئی آن است که از حسرت فنا و زوال دنیا فارغ توان زیست . (کلیله و دمنه ). و ثمرات و فواید آن را بصحیفه ٔ دل بنگاشتم . (کلیله و دمنه ). و هر چند در ثمرات عفت تأمل بیش کردم رغبت من در اکتساب آن زیادت گشت . (کلیله و دمنه ).
ترجمه مقاله