ترجمه مقاله

جابجا کردن

لغت‌نامه دهخدا

جابجا کردن . [ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب )چیزی را از جائی بجائی دیگر نهادن . نقل : هرگاه یکی از صندلیها را دست خارجی جابجا میکرد تناسب همه ٔ آنها بهم میخورد. (سایه روشن هدایت ص 14). || در جنگل شناسی . نهال را از جائی بجائی دیگرنهادن . جابجا کردن نهال را گویند. (جنگل شناسی ج 2 ص 84 و 86). || ذخیره کردن . || هرچیز را در جای خود نهادن . || پنهان کردن .
ترجمه مقاله