جاخسوک
لغتنامه دهخدا
جاخسوک . (اِ) داس را گویند که با آن غله درو کنند. (برهان قاطع) (انجمن آرا). وبهندی درانتی وهنسیا نامند. (آنندراج ) :
ای خواجه گر بزرگی اشغال نی ترا
بردار جاخسوک و برو می دروحشیش .
به جاخسوک بزه کشتزار طاعت خویش
بدست خویش درو کرده ام هزاران آه .
رجوع به جاخشوک و جاغسوک شود.
ای خواجه گر بزرگی اشغال نی ترا
بردار جاخسوک و برو می دروحشیش .
شهید (از انجمن آرا).
به جاخسوک بزه کشتزار طاعت خویش
بدست خویش درو کرده ام هزاران آه .
حکیم ترتری (از انجمن آرا).
رجوع به جاخشوک و جاغسوک شود.