ترجمه مقاله

جاشدان

لغت‌نامه دهخدا

جاشدان . (اِ مرکب ) صندوق نان بود و جاشکدان نیز گویند. اسدی گوید :
در زمی برچیدمی تا جاشدان
خوردمی هرچه (هرچ ) اندرو بودی ز نان .

(لغت فرس اسدی چ اقبال ص 396).


در متن شعر و انتساب آن اشتباه شده به این معنی که در حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی به جاشدان معنی صندوق نان میدهد و بیت فوق را نیز به اسدی نسبت میکند و شاهد می آورد. اولی اشتباه مصنف و دومی سهو کاتب است . این شعر از کلیله و دمنه ٔ رودکی است در قصه ٔ جرز و ناسک یا بقول رودکی گرزه و دینی ؛ و کان یؤتی فی کل یوم بجونة من الطعام فیأکل منها حاجته و یعلق الباقی و کنت ارصد الناسک حتی یخرج واثب الی الجونة فلا ادع فیها طعاماً الاّ اکلته و رمیت منه الی الجرزان . (کلیله و دمنه ٔ ابن المقفع). از خانه ٔ مریدی برای او سله ٔ طعام آوردندی ، بعضی را بکار بردی و باقی را برای شام نهادی و من مترصد بودمی ، چون او بیرون رفتی من در سله رفتمی چندانکه بایستی بخوردمی ، باقی سوی موشان دیگر انداختمی .(کلیله و دمنه ٔ نصراﷲبن عبدالحمید). البته صندوق برای بزرگی که دارد عادةً آویختنی نیست و جونه که سله ٔکوچکی پوشیده به جلدیست ، برای آویختن انسب است . در برهان «چاشدان » ضبط شده . رجوع به چاشدان و چاشتدان وچاسکدان و برهان چ معین و ذیل آن شود.
ترجمه مقاله