ترجمه مقاله

جالی

لغت‌نامه دهخدا

جالی . (اِ) نام درخت اراک است که از چوب آن مسواک سازند. (برهان ) (ناظم الاطباء). به تازیش اراک نامند در هندی بیلو خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). || (ع ص ، اِ) جلا دهنده . زداینده ٔ زنگ . || جلوه دهنده ٔ عروس . || سرمه بچشم کشنده . || واضح و آشکار. || جلای وطن کننده . از خانمان دورافتاده . (ناظم الاطباء). ج ، جالیة. || آنچه رطوبت را از مسام تراشد و دفع کند. مانند شربت عسل و سکنجبین . (بحر الجواهر) : اشنان ... نافع حکه و خارش و جالی و منقی و مدرّ حیض است . (منتهی الارب ). || نام داروئی است که فعل آن رفع و تحریک رطوبات لزجه جامد از سوراخهای سطح عضو است مانند شربت عسل . و هر دواء جالی بواسطه ٔ جلاءخود ملین طبع است هرچند قوه ٔ مسهلیه در آن نباشد. وهر تلخی جال است . (قانون ابوعلی سینا). || در لهجه ٔ افغانستان بمعنی جامه ٔ مشبک و تور است .
ترجمه مقاله