ترجمه مقاله

جالینوس

لغت‌نامه دهخدا

جالینوس . (اِخ ) نام یکی از حکمای کرام . او طبیب هشتم است از طبیبان که هریک بیمثل زمان خود بوده اند اول ایشان اسقیلپیدس دوم غورس سوم مینوس چهارم برمانیدس پنجم افلاطون ششم اسقلیپیدس هفتم بقراط هشتم جالینوس است . وی خاتم مهر اطباء است . (آنندراج ). وی به جالینوس برغامسی و جالینوس القلوذی شهرت داشته است .مؤلف عیون الانباء آرد: آنچه از احوال جالینوس معلوم و نزد خواص و عوام مشهور است آنکه وی هشتمین و آخرین اطباء بزرگ است و نه تنها کسی بپایه ٔ او در علم نرسید، بلکه هیچکس بمقام علمی او نزدیک نگردید. از آغاز ظهور طب تا آن زمان سوفسطائیان در آن فن اختلاف بسیاری پدید آورده و محاسن آن را از بین برده بودند و او برضد آنان قیام کرد و گفته ٔ آنان را ابطال کرد و عقاید بقراط و پیروان او را استوار ساخت و به نصرت آنها اقدام کرد و کتابهای بسیار در کشف حقایق فن طب تألیف کرد و در آنها مکنونات آن را آشکار ساخت و مشکلات آن را توضیح داد. پس از وی کسی در این فن به پایه ٔ او نرسید و اطباء متأخر شاگردان او بشمارند. وی هشتاد و هفت سال زندگی کرد که هفده سال آن کودک و متعلم بود. و هفتاد سال معلم و آموزگار. این عقیده ٔ یحیی نحوی است که درباره ٔ دیگر معلمان بزرگ طب نیز همین تقسیم را بکار برده و عمر آنان را بدو دوره تعلیم وتعلم تقسیم کرده است لیکن باید در این گفته تحقیق شود، زیرا تقسیم مزبور درباره ٔ پاره ای از آنان غیرممکن بنظر میرسد از آنجمله درباره ٔ جالینوس گفته که هفده سال تعلم و هفتاد سال تعلیم کرده است ، این گفته با آنچه جالینوس در بعضی مؤلفاتش آورده مخالف است که :
«پدرم پیوسته مرا هندسه و حساب و ریاضیات تعلیم داد تا به سن پانزده سالگی رسیدم در آنوقت مرا به آموختن منطق واداشت ، زیرا میخواست فلسفه بیاموزم ، ولی در خواب دید که مرا بتحصیل طب وادارد و آنگاه مرا به فراگرفتن این فن گماشت . در این وقت هفده سال داشتم ». بنابراین دور نیست آنچه درباره ٔ متقدمان بر او گفته نیز چنین باشد و از زمان ابقراط تا جالینوس 665 سال و از زمان اسقلیموس اول تا درگذشت جالینوس بگفته ٔ یحیی نحوی 5502 (؟!) سال بوده است . و بگفته ٔ اسحاق بن حنین از زمان جالینوس تا هجرت 525 سال بوده است و بگفته ٔ اسحاق تولد جالینوس 59سال بعد از مسیح بود و آنانکه او را معاصر مسیح دانسته اند و گویند وی به سوی عیسی روآورد تا به وی ایمان آورد، درست نیست ، زیرا جالینوس در مواردی از کتب خود بقسمی از موسی و مسیح یاد کرده که معلوم میشود بعد از مسیح میزیسته است ، از جمله کسانی که او را معاصر مسیح دانسته اند بیهقی است که در کتاب مسارب التجارب و غوارب الغرائب گفته است : اگر در میان حواریین خبر«بولس » پسر خواهر جالینوس نمی بود، کافی بود، همو گوید جالینوس پسر خواهر خود را نزد عیسی فرستاد تا اظهار دارد که خود از آمدن نزد او عاجز است ولی به وی ایمان آورد و خود نیز به عیسی ایمان آورد در صورتی که جالینوس در مقالت اول از کتاب اخلاق پس از نقل صفات اخلاقی قومی گوید: این در سال 514 بعد از اسکندر بود.و این تاریخ صحیح ترین تاریخی است که درباره ٔ عصر اوگفته شده است . (از عیون الانباء ج 1 صص 71 - 72).
و قفطی گوید: جالینوس دانشمند فیلسوف و طبیعی دان زمان خود بود. وی از مردم شهر فرغاموس یونان است . کتابهای پر ارزشی در طب و جز آن از علوم طبیعی و صناعت منطق تألیف کرده است و از اسماء تألیفات خود وترتیب خواندن و طریق آموختن آنها فهرستی ترتیب داده که شامل چند ورق و بیش از صد کتاب در آن ذکر شده است . ابوالحسن علی بن الحسین المسعودی گفت : جالینوس قریب دویست سال بعد از مسیح و ششصد سال بعد از بقراط و پانصد و اندی سال بعد از اسکندر میزیسته است و کسی رابعد از ارسطو از این دو تن [بقراط و جالینوس ] به علوم طبیعی داناتر نمی دانم . ابن جلجل گفت : جالینوس از مردم فرغاموس از بلاد آسیا در شرق قسطنطنیه است و شهر او را فرغامون نیز گفته اند. آنجا محل زندانیان بود وهرکس مورد خشم پادشاه قرار میگرفت در آنجا زندانی میشد و همو گفت : جالینوس در زمان نرون قیصر ششم روم میزیست . وی به اطراف و بلاد مسافرت میکرد و دوبار به روم رفت و در آنجا سکونت کرد و با پادشاه برای معالجه ٔ مجروحین به جنگ رفت و در هفده سالگی در طب و فلسفه و علوم ریاضی براعت یافت و در 24 سالگی متبحر گشت ودانش بقراط را زنده ساخت و بر کتب از دست رفته ٔ او شروحی نوشت . او را در روم مجلس بحث بود که در آن از تشریح سخنها راند و فضل خویش را آشکار ساخت . پدرش مهندس بزرگی بود که در عصر خود نظیر نداشت . دیانت مسیح در زمان او ظهور کرد و به او گفتند مردی در بیت المقدس ظهور کرده که کور مادرزاد و پیسی را شفا میدهد و مرده را زنده میکند، پرسید از اصحاب او کسی باقی مانده ؟ گفتند آری . پس به قصد بیت المقدس از روم بیرون رفت و به سیسیل رسید و در همانجا بسن 88 سالگی درگذشت قبرش در آنجاست . (تاریخ الحکماء صص 122 - 132). مؤلفات جالینوس بنقل از الفهرست : کتاب الفرق . یک مقاله ازآن را حنین نقل کرده . کتاب الصناعة، که یک مقاله ٔ آن را حنین نقل کرده . کتاب الی طوثرن فی النبض ، که یک مقاله ٔ آن را حنین نقل کرده . کتاب الی اغلوقن فی التأتی لشفاء الامراض ، که دو مقالت آن را حنین نقل کرده . کتاب المقالات الخمس فی التشریح ، حنین آن را نقل کرده . کتاب الاسطقسات ، که حنین یک مقاله ٔ آن را نقل کرده . کتاب المزاج ، که حنین سه مقالت آن را نقل کرده . کتاب القوی الطبیعیه ، که حنین سه مقالت آن را نقل کرده . کتاب علل و الاعراض که حنین شش مقالت آن را نقل کرده . کتاب علل الاعضاء الباطنة، که حبیش شش مقالت آن رانقل کرده . کتاب النبض الکبیر، که حبیش شانزده مقالت آن را نقل کرده ، و حنین یک مقاله ٔ آن را به عربی نقل کرده است . کتاب الحمایات که حنین دو مقالت آن را نقل کرده . کتاب البحران که حنین سه مقالت آن را نقل کرده . کتاب ایام البحران ، که حنین سه مقالت آن را نقل کرده . کتاب تدبیرالاصحاء، که حبیش شش مقالت آن را نقل کرده . کتاب حیلة البرؤ، که حبیش آن را به عربی نقل کرده ، و اصل کتاب چهارده مقالت است که شش مقاله ٔ اول آن را حنین اصلاح کرده بود و هشت مقالت آخر را بخواهش محمدبن موسی اصلاح کرد. و کتب یاد شده ٔ جالینوس راکتب شانزده گانه نامند که پزشکان آنها را برای آموختن طب به ترتیب فوق میخواندند. کتب دیگر جالینوس علاوه بر شانزده کتاب مزبور: کتاب التشریح الکبیر، حنین در فهرست خویش ذکر نکرده که چه کسی آن را به عربی نقل کرده و من آن را بنقل حبیش دیدم و آن پانزده مقالت است . کتاب اختلاف التشریح ، که حبیش دو مقالت آن را به عربی نقل کرده است . کتاب تشریح الحیوان المیت ، که یک مقاله ٔ آن را حبیش به عربی نقل کرده . کتاب تشریح الحیوان الحی ، که دو مقالت آن را حبیش به عربی نقل کرده است . کتاب فی علم بقراط بالتشریح ، که حبیش پنج مقالت آن را به عربی نقل کرده . کتاب علم ارسطو طالیس فی التشریح ، که سه مقالت آن را حبیش نقل کرده . کتاب تشریح الرحم ، که یک مقاله آن را حبیش به عربی نقل کرده . کتاب حرکات الصدر والرئة، که اصطفن بن بسیل آن را به عربی نقل کرده است و حنین سه مقالت آن را که ساقط شده بود اصلاح کرد. کتاب علل النفس ، که اصطفن بن بسیل آن را نقل کرد و حنین دو مقالت آن را برای پسرش اصلاح کرد. کتاب الصوت که حنین چهار مقالت آن را برای محمدبن عبدالملک الزیات به عربی نقل کرد. کتاب حرکة العضل ، اصطفن آن را نقل کرده و حنین دو مقالت آن را اصلاح کرده است . کتاب الحاجة الی النبض که یک مقاله ٔ آن را حبیش نقل کرد. کتاب الحاجة الی النفس که اصطفن آن را نقل کرد و حنین نصف آن را در یک مقاله نقل کرد. کتاب العادات ، که حبیش یک مقاله ٔ آن را نقل کرد. کتاب آراء بقراط و فلاطن ، که ده مقالت آن را حبیش به عربی نقل کرد. کتاب الحرکات المجهولة، که حنین یک مقاله ٔ آن را به عربی نقل کرد. کتاب الامتلاء، که اصطفن یک مقاله ٔ آن را ترجمه کرد. کتاب منافع الاعضاء که حبیش آن رانقل کرد و حنین هفده مقالت آن را اصلاح کرد. کتاب افضل الهیأت ، که حنین یک مقاله ٔ آن را به سریانی و عربی نقل کرد. کتاب خصب البدن ، که حبیش یک مقاله ٔ آن را نقل کرد. کتاب سوء المزاج المختلف که حبیش هفده مقالت آن را نقل کرد. کتاب الادویة المقابلة للادواء، که دو مقالت آن را عیسی بن یحیی نقل کرد. کتاب التریاق الی بیسن ، که یحیی بن بطریق یک مقاله ٔ آن را نقل کرد.کتاب الی ثراسابولوس که یک مقاله ٔ آن را حنین نقل کرد. کتاب الریاضة بالکرة الصغیرة، که حبیش یک مقاله ٔآن را نقل کرد. کتاب الریاضة بالکرة الکبیرة، که حبیش یک مقاله ٔ آن را نقل کرد. کتاب فی ان الطبیب الفاضل فیلسوف ، که حنین یک مقاله ٔ آن را نقل کرد. کتاب کتب بقراط الصحیحة، که حنین یک مقاله ٔ آن را نقل کرد.کتاب الحث علی تعلم الطب ، که حبیش یک مقاله ٔ آن را نقل کرد. کتاب محنة الطبیب ، که حنین یک مقاله ٔ آن رانقل کرد. کتاب مایعتقده رأیا، که ثابت یک مقاله ٔ آن را نقل کرد. کتاب البرهان ، این را پانزده مقالت قرار داد و آنچه از آن موجود است ... کتاب تعریف المرء عیوب نفسه ، که یک مقاله ٔ آن را توما ترجمه کرد و حنین آن را اصلاح کرده است . کتاب الاخلاق ، که حبیش چهار مقالت آن را نقل کرد. کتاب انتفاع الاخیار باعدائهم ، که حبیش یک مقاله ٔ آن را نقل کرد. کتاب ما ذکره فلاطن فی طیماوس که بیست مقالت آن موجود است و حنین آن را نقل کرد و سه مقالت بقیه ٔ آن را اسحاق ترجمه کرد. کتاب الادویة المفردة که یازده مقالت آن را حنین ترجمه کرد. کتاب الاورام ، که ابراهیم بن الصلت یک مقاله ٔ آن راترجمه کرد. کتاب المنی ، که حبیش دو مقالت آن را نقل کرد. کتاب المولود لسبعة اشهر، که حنین آن را در یک مقاله ترجمه کرد. کتاب المراءة السوداء، که اصطفن یک مقاله ٔ آن را نقل کرد. کتاب رداءة النفس ، که سه مقالت آن را حنین برای پسرش نقل کرد. کتاب تقدمة المعرفة، که عیسی بن یحیی یک مقاله ٔ آن را نقل کرد. کتاب الفصد، که عیسی بن یحیی آن را نقل کرد و اصطفن و عیسی آن را ترجمه کردند. کتاب الذبول ، که یک مقاله ٔ آن راحنین نقل کرد. کتاب صفات لصبی یصرع ، که ابن الصلت یک مقاله ٔ آن را به سریانی و عربی نقل کرد. کتاب قوی الاغذیه که سه مقالت آن را حنین نقل کرد. کتاب التدبیرالملطف که یک مقاله ٔ آن را حنین نقل کرد. کتاب الکیموس که یک مقاله ٔ آن را ثابت و شملی و حبیش به عربی نقل کردند. کتاب ارسطراطس فی مداواة الامراض ، که حنین بن اسحاق آن را نقل کرد. کتاب تدبیر بقراط للامراض الحادة، که یک مقاله ٔ آن را حنین نقل کرد. کتاب ترکیب الادویة، کتاب فی ان قوی النفس تابعة لمزاج البدن ، که حبیش یک مقاله ٔ آن را نقل کرد. کتاب المدخل الی المنطق ، که حبیش یک مقاله ٔ آن را نقل کرد. کتاب المحرک الاول لایتحرک ، که حنین یک مقاله ٔ آن را نقل کرد و عیسی بن یحیی و اسحاق آن را نقل کردند. کتاب عددالمقابیس ،که اصطفن بن بسیل آن را نقل کرد و اسحاق نیز آن را برای علی بن یحیی نقل کرد. کتاب تفسیر الثانی من کتب ارسطالیس ، که اسحاق بن حنین سه مقالت آن را نقل کرد. (الفهرست ابن الندیم ص 403 - 405). ابن ابی اصیبعه کتابهای دیگری نیز جزء مؤلفات او یاد کرده و نویسد بسیاری از تألیفات وی از میان رفته است و قسمتی هم از آنچه ذکر شده منحول و منسوب بدوست و انتساب آنها به جالینوس صحیح نیست . (عیون الانباء ج 1 ص 71 ببعد). بقولی تا حدود چهارصد کتاب تألیف کرد که قسمتی از آنها در حریق معبد صلح ازمیان رفت . (تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 116). نام جالینوس بخاطر شهرت وی در ادبیات فارسی رواج یافته :
محمد زکریا کجا و جالینوس
کجاشده ست چو جاماس و بوعلی دیگر.

ناصرخسرو.


وگر خود علم جالینوس دانی
چو مرگ آمد به جالینوس مانی .

نظامی .


ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما.

مولوی .


جالینوس ابلهی را دید که دست در گریبان دانشمندی زد. (گلستان ). رجوع به عیون الانباء و عیون الاخبار و الجماهر و تتمه ٔ صوان الحکمه و الاوراق ص 147 و تاریخ گزیده ص 72 و تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی و تاریخ تمدن جرجی زیدان شود.
ترجمه مقاله