ترجمه مقاله

جامع دمشق

لغت‌نامه دهخدا

جامع دمشق .[ م ِ ع ِ دِ م َ ] (اِخ ) مسجد معروف دمشق که ولیدبن عبدالملک بن مروان خلیفه ٔ اموی آن را بنا کرد. بروایتی بسال 87 و بروایت دیگر بسال 88 هَ .ق . بناء آن را آغاز کرد. این مسجد را جامع اموی نیز گویند و بزرگترین و با عظمت ترین مساجد ممالک اسلامی است . یاقوت حموی (متوفی در 626 هَ .ق .) درباره ٔ این مسجد چنین آرد:گویند، پل سنجة و منار اسکندریه و کلیسای رُها و جامع دمشق از عجائب بناهای جهان است . آن مسجد را ولیدبن عبدالملک که در عمارت مسجد اهتمامی بسزا داشت ، بناکرد. هنگام بنای آن نصاری را فراهم آورد و گفت : ما میخواهیم کلیسای یوحنا را جزء مسجد خود کنیم و هر کلیسائی را در هر جا بخواهید بعوض آن بشما میدهیم و اگر بخواهید قیمت آن را مضاعف میپردازیم . آنان نپذیرفتند و عهدنامه ٔ خالدبن ولید را به نظر او رسانیده و گفتند ما در کتابهای خود دیده ایم که هرکس این کلیسا را منهدم سازد، خفه خواهد شد. ولید گفت : من اول کس باشم که آن را خراب کنم . سپس در حالی که قبای زردی بتن داشت به هدم آن پرداخت و مردم نیز او را متابعت کردند پس از آن بمقداری که میخواست بر مسجد افزود و آنچه توانائی داشت در بناء آن کوشید و در صرف اموال کوتاهی نکرد و برای آن چهار در (باب ) بنام باب جیرون سمت مشرق و باب البرید سمت مغرب و باب الزیاده سمت قبله و باب الناطفانیین سمت مقابل آن و باب الفرادیس درپشت قبله ، قرار دارد و غیث بن علی الارمناوی در «کتاب دمشق » آرد که : ولید فرمان داد پی دیوارهای جامع را عمیق بکنند و کارکنان هنگام حفر به دیواری مستحکم برخوردند و ولید را آگاه کردند و رخصت خواستند که ساختمان را بر روی همان قرار دهند ولید اجازه نداد و گفت : من جز استحکام بنا چیزی نخواهم . باید اطراف را بکنید تا به آب برسید و چنانکه دیوار مستحکم بود بر روی آن بنا کنید، پس بکندن مشغول شدند و به دری رسیدند که تخته سنگی بر روی آن قرار داشت و بخط یونانی بر روی آن چنین نوشته بود «لما کان العالم محدثاً لاتصال امارات الحدوث به وجب ان یکون له محدث لهؤلاء کما قال ذوالسنین و ذواللحیین فوجدت عبادة خالق المخلوقات (کذا؟) حینئذ امر بعمارة هذا الهیکل من صلب ماله محب الخیر علی مضی سبعة آلاف و تسعماءة عام لاهل الاسطوان فان رأی الداخل الیه ذکر بانیه بخیر فعل والسلام » احمدبن الطیب السرخسی گفت : مردم اسطوان طائفه ای از حکماء اوائل اند که به بعلبک بودند. گفته اند ولید خراج هفت سال مملکت را صرف بناء مسجد کرد، و اموال حسبیه را که بار بر هیجده شتر بود بجای مخارجی که کرده بود برای او آوردند. وی دستور داد آنها را بسوزانند و گفت : ما چیزی را که در راه خدا دادیم عوض بر آن نمی گیریم . از عجائب اینکه اگر صدسال انسان در آنجا بماند ودر بنای مسجد دقت کند هر روز نکته ٔ تازه ای درمی یابدکه روز پیش ندیده است . گویند شش هزار دینار بهای سبزی خوردن صنعتگران مسجد شد و بدینجهت ناله و فریاد مردم برآمد که بیت المال مسلمانان را خرج بنائی میکنیدکه برای مردم سود ندارد. ولید گفت : مرا خبر دادند که چنین و چنان گفته اید؟ هیجده سال است که بیت المال شما معطل مانده و حتی یک حبه ٔ گندم به آن نرسیده پس مردم ساکت شدند. گویند: ساختمان مسجد نه سال بطول انجامید و هر روز ده هزار کارگر در آن رخام میشکستند و ششصد سلسله طلا در آن بکار رفت و چون بنا پایان یافت ولید بفرمود تا سقف آن را از ارزیز بپوشانند و از هرسوی بطلب ارزیز فرستادند، و قسمتی باقی ماند که ارزیز آن یافت نشد مگر نزد زنی که میگفت اگر هموزن آن را طلا بدهید می فروشم . ولید گفت : اگر مضاعف آن را نیز طلا بخواهد آن را از او بخرید و چنین کردند لیکن زن ثمن را دریافت کرد و گفت : گمان میبردم که فرمانروای شما این بنا را به ستم برپا کرده است و اینک عدالت اورا فهمیدم و خدا را گواه میگیرم که برای خدا این مسجد را بنا کرده است ، سپس طلاها را پس فرستاد چون ولیدآگاه شد گفت به روی قطعاتی که از ارزیز آن زن بکار میرود کلمه ٔ برای خدا (للّه ) نوشته شود و به آنچه اسم ولید بر آن نوشته شده مخلوط نسازند. و برای رسم الخط فرمانی که در سمت قبله است هفتاد هزار دینار مصرف شد. موسی بن حماد بربری گفت : در جامع دمشق آئینه ای دیدم که سوره ٔ «اله̍یکم التکاثر» تا آخر با طلا بر آن نوشته شده بود و در حرف «قاف » کلمه ٔ «المقابر» گوهر سرخی بکار رفته است . علت آن را پرسیدم گفتند ولید را دختری بود که این گوهر از آن او بود آن دختر مرد و مادرش گفت آن را در قبر او بگذارند. ولید فرمان داد دراینجا بکار برند و برای زن سوگند یاد کرد که آن را در مقابر گذاشته است . و زنش قبول کرد. جاحظ در کتاب البلدان گوید: برخی از پیشینیان گفته اند که مردم دمشق بدانجهت که مسجد به آن عظمت و خوبی را می بینند از هرکس به بهشت مایل تر باشند آن مسجد بر ستونهائی از مرمر استوار میباشد و دو مرتبه ای است ستونهای طبقه ٔ پائین بزرگ و ستونهای طبقه ٔ بالا کوچک و عکس تمام شهرها و درختان دنیا با کاشیهای طلائی ، زرد و سبز در آن ستونها نقش شده . و در سمت قبله ٔ آن قبه ٔ معروف به «قبة النسر» است که هیچ بنائی به بلندی و نیکو منظری آن در دمشق نیست ، این جامع را سه منار است که بزرگترین آنها بر روی بنائی که محل دیدبانی رومیان بوده است بنا شده و در روایات چنین آمده است که عیسی از آسمان بر آن فرود می آید. جامع دمشق این زیبائی و عظمت را تا سال 461 هَ .ق . داشت و در این تاریخ حریقی در آن رویداد و آن را از عظمت و زیبائی سابق انداخت . رجوع به معجم البلدان ج 4 صص 76 - 77 شود. گویند چون عمربن عبدالعزیز بخلافت رسید گفت : جواهری که در مسجد دمشق بکار رفته زاید بر میزان لازم است و بفرمود تا بهترین مرمرها و کاشیها و زنجیرهای جواهر نشان را به بیت المال برگرداندند و بجای آن زنجیرها طناب آویزان کرد. این کار بر مردم گران آمد تا اینکه ده تن از کشور روم به دمشق آمدند و اجازه خواستند که مسجد را تماشا کنند عمر آنها را رخصت داد تا از باب البرید وارد مسجد شوند و شخصی را که به زبان آنان آشنا بود مأمور ساخت که مخفیانه همراه آنان باشد و هر چه گفتند به اوخبر دهد. اینان در مسجد به گردش پرداختند تا بقبله رسیدند و سربالا کرده به بناء مسجد نگاه کردند ناگاه رئیس آنان متغیر شد و سر پائین انداخت و گفت ما مردم روم میگفتیم پایداری این حکومت اندک است و چون ساختمانهای آنها را دیدم فهمیدم که مدت درازی بپایند. چون عمر خبر یافت گفت بناء مسجد شما کافران را سخت بخشم آورد و از آنچه تصمیم داشت برگشت - انتهی . محراب این مسجد را با جواهرات گرانبها زینت داده و قندیلهائی از طلا و نقره بر آن آویزان کرده اند. (از معجم البلدان ). صاحب حبیب السیر آرد: و در این سال [ 87 ] ولیدمسجد جامع دمشق را طرح انداخت و در تزئین و تکلف آن بناء سپهرسیما چند سال مساعی جمیله بتقدیم رسانید. در تاریخ گزیده مسطور است که شش بار هزار هزار دیناردر آن عمارت صرف شد و در مرآت الجنان چنان مرقوم شده که هر روز ده هزار کس در آن مسجد کار میکردند تا به اتمام رسید. (حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 254) : با طائفه ای دانشمندان در جامع دمشق بحث همیکردم .(گلستان ). بر بالین تربت یحیی (ص ) معتکف بودم در جامع دمشق . (گلستان ). یکی از صلحای لبنان ... به جامع دمشق بر کنار برکه ٔ کلاسه طهارت همی ساخت . (گلستان ).
ترجمه مقاله