جامه ٔ مرگ
لغتنامه دهخدا
جامه ٔ مرگ . [ م َ / م ِ ی ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کفن . (بهار عجم ) (آنندراج ) :
تا یکی گردید شمشیر و سنانت دست را
خصم را بر تن زره شد جامه ٔ مرگ از خطر.
تا یکی گردید شمشیر و سنانت دست را
خصم را بر تن زره شد جامه ٔ مرگ از خطر.
تأثیر (از بهار عجم ) (از آنندراج ).