جام برداشتن
لغتنامه دهخدا
جام برداشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) شیشه یا آئینه را از پنجره برداشتن :
شب روم بر بام آن مه چشم بر روزن نهم
جام بردارم بجایش دیده ٔ روشن نهم .
شب روم بر بام آن مه چشم بر روزن نهم
جام بردارم بجایش دیده ٔ روشن نهم .
ذهنی اصفهانی (از ارمغان آصفی ).