ترجمه مقاله

جانقی

لغت‌نامه دهخدا

جانقی . (ترکی ، اِ) مشورت . کنکاش کردن و مصلحت و صلاح دیدن جمعی باشد با هم . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و بحذف ثانی هم بنظر آمده است . (برهان ) (آنندراج ). ترکی است بمعنی مشورت ، اندرز. || شغل . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به فرهنگ جانسون شود.
ترجمه مقاله