ترجمه مقاله

جان باختن

لغت‌نامه دهخدا

جان باختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) جان را از دست دادن . جان را در راه کسی یا چیزی فدا کردن . جان دادن . مردن :
چیست جان تا پیش تیغ یار نتوان باختن
سهل باشد پیش آب زندگی جان باختن .

صائب (از بهار عجم ).


درون ماندگان خرقه انداختند
بر آن خرقه بسیار جان باختند.

نظامی .


جان باختن آسانست اندر نظرت لیکن
این لاشه نمی بینم شایسته ٔ قربانت .

سعدی .


جان باختن بکویت در آرزوی رویت
دانسته ام ولیکن خونخوار ناگزیری .

سعدی .


پاکبازان طریقت را صفت دانی که چیست
بر بساط نرد در اول نظر جان باختن .

سعدی (کلیات چ فروغی ص 752).


ما بهای خونبها را یافتیم
جانب جان باختن بشتافتیم .

مولوی .


ترجمه مقاله