ترجمه مقاله

جان داور

لغت‌نامه دهخدا

جان داور. [ وَ ] (ص مرکب ) داور جان . دادرس جان . آنکه داد جان خواهد :
گویمت کامروز جانم رفت دوشی بر زنی
چون توئی جان داور جان حال جان چون بشنوی .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 296).


رجوع به جان شود.
ترجمه مقاله