ترجمه مقاله

جاهلیت

لغت‌نامه دهخدا

جاهلیت . [ هَِ لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِ مص ) حالت نادانی . (اقرب الموارد) : یظنون باللّه غیرالحق ظن الجاهلیة یقولون هل لنا من الامر من شی ٔ. (قرآن کریم 154/3).افحکم الجاهلیة یبغون و من احسن من اﷲ حکماً. (قرآن 50/5). و قرن فی بیوتکن و لاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولی ... (قرآن 33/33). اذ جعل الذین کفروا فی قلوبهم الحمیة حمیةالجاهلیة... (قرآن 26/48). || جاهلیةالجهلاء. برای تأکید است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِخ ) زمانه ٔ قبل از اسلام که عرب در آن جهل میداشتند بخدا و رسول وی و شرائع دین ومانند آن . (منتهی الارب ). پیش از آمدن مسلمانان . (مهذب الاسماء). پیش از آمدن حضرت رسول (ص ). (ترجمه ٔ علامه جرجانی ). زمانه ای که پیش از زمان حضرت رسول (ص ) بود که قبایل عرب بتها را میپرستیدند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). زمان قبل از بعثت را گویند، و بقول برخی زمان قبل از فتح مکه را جاهلیت نامند. چنانچه در شرح نخبه در تعریف مخضرمین در بیان حدیث مرفوع و موقوف ومقطوع متعرض تعریف لفظ جاهلیت بشرحی که ذکر رفت شده است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). روزگار عرب پیش از پیامبر. زمان فترت پیش از بعثت پیغامبر ما :
بتی دیدم از عاج در سومنات
مرصع چو در جاهلیت منات .

سعدی .


مؤلف بلوغ الارب در معنی جاهلیت چنین آرد: زمان پیش از اسلام که نادانان در آن دور بسیار بودند. بعضی گفته اند: جاهلیت زمان فترت یعنی عصر بین دو پیغامبر است و گاهی دوران کفر را جاهلیت گویند و بزمان پیش از فتح و عصر بین ولادت و بعثت پیغمبر اسلام نیز اطلاق شود. از ابن خالویه نقل است که این کلمه از مستحدثات اسلام است و بزمان قبل از بعثت گفته میشود. عسقلانی در شرح خود بر بخاری این را معنی غالب شمرده و آیه ٔ «یظنون باللّه غیرالحق ظن الجاهلیة» را به این معنی دانسته سپس گوید: اما گفته ٔ نووی که در شرح بر صحیح مسلم و در مواردی بطور جزم گوید: «هرجا لفظ جاهلیت آید آن عهد بخصوص منظور است » خالی ازاشکال نیست .
و تفصیل کلام آنکه کلمه ٔ «جاهلیت » گاهی به حالت «نادانی » اطلاق میشود که در قرآن و اخبار بیشتر به این معنی است و گاهی به صاحب حالت «نادانی » گفته شود. کلمه ٔ جاهلیت در گفته رسول اکرم به ابی ذر: «انک امرؤ فیک جاهلیة» و همچنین در گفته ٔ عمر: «انی نذرت فی الجاهلیة ان اعتکف لیلة» و در گفته ٔ عایشه : «کان النکاح فی الجاهلیة علی اربعة انحاء» بمعنی اول است . و نیز گفته ٔ آنان برسول (ص ): «یا رسول اﷲ کنا فی جاهلیةو شر» یعنی در حالت نادانی یا در روش و رسم جاهلانه و نظائر آن هستیم چه آنکه جاهلیت هرچند در اصل صفت بوده لیکن استعمالات اسمی در آن غلبه دارد بطوری که معنی اسمی یافته و معنائی نزدیک بمعنی مصدری گرفته ، اما هرگاه «طائفة جاهلیة» یا «شاعر جاهلی » و مانند آن گفته شود، معنی دوم (دارنده ٔ حالت نادانی ) مراد است و در این موارد نسبت به جهل بمعنی عدم علم یا پیروی نکردن از علم میباشد، زیرا کسی که علم وی با واقع مطابق نباشد جاهل بسیط است و اگر خلاف واقع را معتقد باشد جاهل مرکب است و اگر برخلاف واقع سخن گوید خواه علم بواقع داشته یا نداشته باشد، جاهل محسوب میشود، چنانکه در قرآن مجید است : «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً» (قرآن 63/25) و همچنین کلام پیغمبر (ص ): «اذا کان احدکم صائماً فلایرفث و لایجهل » و از این قبیل است شعر عمروبن کلثوم :
الا لایجهلن احد علینا
فنجهل فوق جهل الجاهلینا.
یعنی هیچکس بسفاهت با ما رفتار نکند جز آنکه با سفاهتی بیشتر از سفاهت او با وی رفتار کنیم . این کلمه در این معنی بسیار بکار رفته است . و نیز کسی که بخلاف حق عمل کند جاهل است هرچند خود مخالف بودن عمل را با واقع بداند، چنانکه در قرآن مجید است : «انما التوبة علی اﷲ للذین یعملون السوء بجهالة ثم یتوبون ...» (قرآن 17/4) اصحاب رسول (ص )گفتند: هر کس کار بدی کند نادان است هرچند بداند که کار او برخلاف حق است ، زیرا علم حقیقی که در قلب رسوخ یابد از گفتار و کرداری که مخالف آن علم بود مانع شود، و اگر کاری برخلاف از او سر زد ناچار غفلت قلب یا سستیئی در اذعان قلبی بدو راه یافته که از مقاومت با آنچه معارض با دانش او است عاجز مانده است . و اینگونه احوال با علم حقیقی تناقض دارد و بهمین جهت آنرا جهل خوانند از این بیان معلوم شد که اعمال جزء حقیقی معنی ایمانند نه معنی مجازی . هرچند هرکس که عملی برخلاف دین کند کافر نبوده و از مسمای ایمان نیز بیرون نیست و این بیان در معنی کلمه ٔ عقل و نظائر آن نیزصادق است و بدین جهت خداوند متعال صاحبان این صفات را موتی ، صم ، بکم ، عمی ، ضال و جاهل خوانده و بصفت «لایعقلون و لایسمعون » متصف ساخته و مؤمنان را به «اولی الالباب » و «اولی النهی » و «انهم مهتدون و یسمعون و یعقلون » و «اَن لهم نوراً» موصوف میسازد، بنابراین مردم پیش از بعثت پیامبر (ص ) در جاهلیة جهلاء (نادانی سخت ) بسر میبردند، زیرا کردار و گفتاری که بر آن میبودند تنها جاهلان برای آنان بوجود آورده بودند و این جهالت و نادانی کلی و عمومی بود، ولی پس از بعثت پیامبر (ص ) جاهلیت مطلق عمومی نبود بلکه در بعض بلاد و در بعض اشخاص میبود و بهرحال پس از بعثت در هیچ زمانی جاهلیت مطلق وجود نیابد چه آنکه پیوسته تا روز حشر گروهی از امت وی بحق میگروند، ولی جاهلیت مقید در پاره ای از دیار و افراد تحقق مییابد چنانکه رسول (ص ) فرمود: «اربع فی امتی مِن امرالجاهلیة لایترکونهن : الفخربالاحساب والطعن فی الانساب والاستسقاء بالنجوم والنیاحة» و همچنین کلام آن حضرت خطاب به ابی ذر هنگامی که وی مردی را از جهت مادرش سرزنش میکرد: «انک امرؤ فیک جاهلیة».
بهرحال تمام اینها معانی جاهلیت است هرچند کلمه ٔ جاهلیت بیشتر بر حالت اعراب پیش از اسلام اطلاق کنند، چه آنکه آنان در بسیاری از اعمال و احکام خود به نهایت جهالت بسر میبردند. عرب جاهلی از علم و تمدن بهره ٔ چندانی نداشت و تنها بدانچه برای اجتماعات بدوی ضروری است پرداخته بود، و مهم ترین دانش عرب جاهلی شعر بوده است چنانکه نام چندتن از شعرای عهد جاهلی و قطعاتی از اشعار آنان امروز هم شهرتی دارد (هرچند بعضی درباره ٔ آنان بشک افتاده اند). برای اطلاع از چگونگی تمدن عرب پیش ازاسلام رجوع به عربستان شود.
ترجمه مقاله