ترجمه مقاله

جاودانی

لغت‌نامه دهخدا

جاودانی . [ وِ ] (ص نسبی ) ابدی . سرمدی . همیشگی . خالد. مخلد. مؤبد. دائمی . جاوید :
چنین است رسم سرای سپنج
نمانی در او جاودانی مرنج .

فردوسی .


خرد زنده ٔ جاودانی شناس
خرد مایه ٔ زندگانی شناس .

فردوسی .


رئیس مؤبد علی محمد
کز ایزد بقا خواهمش جاودانی .

منوچهری .


و هر کس از این درخت بخورد جاودانی در بهشت ماند. (قصص الانبیاء ص 19).
ادبار من ار شود نهانی
اقبال تو باد جاودانی .

نظامی .


مقیم جاودانی باد جانش
حریم زندگانی آستانش .

نظامی .


مرا بمرگ عدو جای شادمانی نیست
که زندگانی ما نیز جاودانی نیست .

سعدی .


ترجمه مقاله