ترجمه مقاله

جاگرم کردن

لغت‌نامه دهخدا

جاگرم کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از قرار گرفتن . (آنندراج ). اندکی نشستن :
عجب سرد آمد این کاخ دل انگیز
که تا جاگرم کردی گویدت خیز.

نظامی .


|| کنایه از مراقبه ٔ رفتن بود. (آنندراج ).
ترجمه مقاله