جای گزین شدن
لغتنامه دهخدا
جای گزین شدن . [ گ ُ ش ُ دَ] (مص مرکب ) جای گزین چیزی شدن . بدل شدن . جانشین آنچیز شدن . قائم مقام شدن . بجای چیزی قرار گرفتن : وقتی که استخر از آبادی افتاد، شیراز جایگزین آن شد. (یادداشت مؤلف ). این برنامه جایگزین برنامه ٔ قبلی است .