ترجمه مقاله

جب

لغت‌نامه دهخدا

جب . [ ج َب ب ] (ع مص ) غلبه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بریدن . (قطر المحیط). || خادم کردن . (تاج المصادر زوزنی ). برآوردن خصیه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : خصی مجبوب . (منتهی الارب ). خایه کندن . (آنندراج ). || فائق آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): جبت المراءة النساء؛ فائق آمد زنان را در حسن . (از منتهی الارب ). || گشن دادن خرمابن را و فارغ شدن از تلقیح آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آبستن کردن خرما. (آنندراج ). || (اصطلاح عروض ) حذف دو سبب باشد. مؤلف کشاف اصطلاحات فنون آرد: جب ، بفتح جیم بریدن است چنانچه در صراح گفته : و نزد علماء عروض حذف دو سبب از مفاعیلن باشد که فقط مفا باقی میماند و چون مفا مهمل است بجای او فعَل بسکون لام نهند. و رکنی که عمل جب در آن واقع شده مجبوب خوانند، کذا فی عروض سیفی . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
ترجمه مقاله