ترجمه مقاله

جبار

لغت‌نامه دهخدا

جبار. [ ج ُ ] (ع ص ، اِ) بری از چیزی ، یقال «انا منه خلاوة و جبار»؛ یعنی از آن بری هستم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد). || باطل و رایگان . (منتهی الارب ). الهدر. (اقرب الموارد). یقال : «ذهب دمه جباراً»؛ یعنی خونش بهدر شد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و در حدیث است المعدن جبار؛ یعنی مزدوری که کان میکند اگر در زیر آن بمیرد مستأجر را دیت لازم نیاید. (اقرب الموارد) (آنندراج ). قتلی که در آن قصاص نباشد. || تباه . هلاک . (منتهی الارب ). || توجبه (سیلاب ). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیل . (شرح قاموس ). || نام روز سه شنبه در قدیم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نامی است سه شنبه را. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ).
ترجمه مقاله