ترجمه مقاله

جبروز

لغت‌نامه دهخدا

جبروز. [ ج َ ] (اِ) خارپشت بزرگ تیرانداز را گویند. (برهان ) (آنندراج ). و با رای بی نقطه هم بنظر آمده است که بر وزن فغفور باشد. (برهان ) (از آنندراج ). تشی . (شرفنامه ٔ منیری ). جانوری است خزنده که در پشتش مانند دوک خارهای سرتیزند چون کسی قصدش کند خود را بیفشاند خارهاچون تیر جهند و در اندام قاصد نشینند. (از شرفنامه ٔمنیری ). خارپشت تیرانداز. قنفذ. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله