ترجمه مقاله

جبز

لغت‌نامه دهخدا

جبز. [ ج َ ب َ ] (ع مص ) فطیری شدن . بی نانخورش گردیدن . (از منتهی الارب ): جبز الخبز؛ فطیری شد یا خشک و بی نانخورش گردید. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله