ترجمه مقاله

جبلهنج

لغت‌نامه دهخدا

جبلهنج . [ ج َ ل َ هََ ] (معرب ، اِ) جبرآهنگ . جبلاهنگ . جلبهنگ . در اختیارات بدیعی چنین آمده : جبلاهنگ و جبلهنگ نیز گویند. بپارسی جبراهنگ گویند و آن تخم زرد خار است و بیخ وی تربد زرداست و گویند تخم دند سیاه است و فعل وی مانند فعل خربق بود و بهترین وی هندی بود، خلوقی رنگ ، برنگ سعترک و بغایت خرد بود و درازقد و مقیی ٔ بود بقوت بلغم و اخلاط غلیظه ٔ لزج را، و خطر بود، مگر مفلوج را نافع بود و شربتی از وی نیم درم بود تا یک درم ، و اگر از این زیاده بود کشنده بود و در خوردن وی غثیان عظیم پیدا شود تا حدی که خناق آورد و عرقی سرد و معالجه ٔ آن به قی و آب گرم و حقنه ٔ قوی که در وی شحم حنظل بود و بعد از آن شیر تازه بیاشامند، و اگر تشنج پیدا کندموم روغن نرم پیدا کنند و بمالند و در آب نیم گرم نشانند و بدل وی خربق بود. (اختیارات بدیعی ). و رجوع به الفاظ الادویه و کلمات فوق (مترادفات مذکور) شود.
ترجمه مقاله