ترجمه مقاله

جبیر

لغت‌نامه دهخدا

جبیر. [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) ابن الحارث . در لسان المیزان بنقل از رحله ٔ امین الدین محمدبن احمدبن امین به وسائطی از امیر ابوالمکارم عبدالکریم بن الامیر نصر الدیلمی نقل میکند که گفت در خدمت امام ناصر ابوالعباس احمدبن المستضی ٔ برای شکار و تفرج از شهر خارج شدیم و اودر تعقیب شکاری اسب دوانید و جمعی از خاصان وی او را همراهی کردند تا به بیابان قفری رسیدند و در آنجا گروهی اعرابی به پیشواز ما آمدند و خلیفه را شناختندو زمین را بوسیدند و آنچه توانستند در پذیرایی کوشیدند و آب و طعام تهیه کردند سپس بعرض رساندند ما را تحفه ای است که بحضور خلیفه تقدیم میداریم . خلیفه پرسید آن تحفه چیست ؟ گفت ما همه فرزندان شخصی هستیم که زنده و سالم است و رسول خدا (ص ) را درک کرده و در جنگ با حضرت بوده است . خلیفه پرسید او را چه نام است ؟ گفتند: جبیربن الحارث . گفت او را بمن نشان دهید. آنگاه روانه شدیم تا به خیمه ای رسیدیم که چیزی بعمود آن آویزان بود. آن را پایین آوردند و شخصی طفل مانند درآن بود و بزرگ آن قوم به نزدیک او رفت و صورت او راگشود و سر در گوش وی گذاشت و او را آواز داد. آن شخص چشم گشود و پرسید این کیست ؟ گفتند: خلیفه است که به دیدار تو آمده ، از آنچه از حضرت رسول (ص ) شنیده ای بر آنان نقل کن ، گفت : با پیامبر در خندق حاضر بودم آن حضرت به من گفت : حفر کن ! خدای زحمات ترا جبران کندو ترا بهره مند سازد. گفتم ای رسول خدا مرا وصیتی فرما. فرمود «علیک بالقواقل » یعنی چهار سوره ٔ قل یا ایها الکافرون ، قل هو اﷲ احد، قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس را پیوسته بخوان . سپس ما و خلیفه با وی مصافحه کردیم و رفتیم واین واقعه در سال پانصد و هفتاد و هفت هجری روی داد. این قصه را ابوعبداﷲ السلاوی به همین تفصیل از علی بن حمزه نقل کرده است . (از لسان المیزان ). در میان صحابه ٔ رسول (ص ) شخصی بنام جبیربن الحارث بوده که درباره ٔ نام وی نیز اختلاف است وظاهراً صاحب ترجمه در قرن ششم مدعی بود که وی همان جبیربن الحارث است که از اصحاب رسول (ص ) بوده است . نظیر این افسانه ، افسانه ٔ بابارتن هندی است که در حرف «ب » لغت نامه ذکرش رفته است . رجوع به آن کلمه شود.
ترجمه مقاله