ترجمه مقاله

جبین مالیدن

لغت‌نامه دهخدا

جبین مالیدن . [ ج َ دَ ] (مص مرکب )روی بر خاک نهادن . فروتنی و کرنش کردن :
خوش آن مستی که چون بر آستان او جبین مالم
گهی خاک درش بوسم گهی رو بر زمین مالم .

فغانی شیرازی (از ارمغان آصفی ).


ترجمه مقاله