ترجمه مقاله

جثجاث

لغت‌نامه دهخدا

جثجاث . [ ج َ ] (ع اِ) موی بسیار. || درختی است تلخ و خوشبوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سبرم دشتی . (مهذب الاسماء). مؤلف ترجمه ٔ صیدنه آرد: نیفه گوید درختی است که شکوفه ٔ او زرد زرداست به لون عصفر و بوی او خوش بود و به شکوفه ٔ عرفج مشابهت دارد. نبات او به فیّصوم و بدین عرب او را ریحان بری گویند. (ترجمه ٔ صیدنه ). به عربی اسم نباتی است شبیه به نبات درمنه ٔ ترکی و از آن خوشبوتر و شاخهای او باریک و بسیار و گلش شبیه به اقحوان و شحمش با اندک پهنی و کوچکتر از عدس و با اندک تلخی . در سیم گرم و خشک و مفتح و محلل ریاح و قاطع عرق و مدر حیض و مسقط جنین . و طبیخ او بدستور سه درهم از جرم او جهت شکستن بادها و رفع مغص ریحی بی عدیل و بخور او مسقط مشیمه و مصدع و مصلحش هلیله ٔ کابلی و قدر شربتش تاسه درهم و بدلش برنجاسف است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
ترجمه مقاله