ترجمه مقاله

جث

لغت‌نامه دهخدا

جث . [ ج ُث ث ] (ع اِ) زمین بلند که به پشته ماند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). برآمدگی زمین . (از تاج العروس ) :
و ارقی علی جث و اللّیل طرة
علی الافق لم یهتک جوانبها الفجر.

(از تاج العروس ).


|| پر زنبور در عسل و موم . (منتهی الارب ). موی وپر زنبور در عسل و موم . (آنندراج ). هر خس و خاشاک افتاده در عسل . (از آنندراج ) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله