ترجمه مقاله

جخشیدن

لغت‌نامه دهخدا

جخشیدن . [ ج َ دَ ] (مص ) چین دار شدن . درهم کشیده شدن . منقبض گشتن . پیچیده شدن و تابیده شدن و پیچ در پیچ شدن . || سخت رنج بردن و کوشش کردن در هر کاری . || چیزی را از علامت و نشان وی شناختن . || ناگهان ترسیدن و از جای جستن کره ٔ اسب . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله