ترجمه مقاله

جخ

لغت‌نامه دهخدا

جخ . [ ج َخ خ ] (ع ص ) گول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیخرد گول درشت . (از ذیل اقرب الموارد). جُخ . (از شرح قاموس ). || پرخور. (لسان از ذیل اقرب الموارد). بسیارخور. || گران جان . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد گران کندرو. (از ذیل اقرب الموارد). الوخم الثقیل الفدم . (ذیل اقرب الموارد). ناخوش گران . (شرح قاموس ). || بسیارخواب . (لسان از ذیل اقرب الموارد). || درمانده در سخن . (از ذیل اقرب الموارد). هلباجه . (ذیل اقرب الموارد). || (مص ) از جایی بجایی شدن . (از منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (شرح قاموس ). || بلند کردن شکم را و گشاده داشتن هر دو بازو را در سجده . (از منتهی الارب ) (از قطر المحیط): جخ المصلی فی صلاته ؛ رفع بطنه و فتح عضدیه من جنبیه فی السجود. (لسان از ذیل اقرب الموارد) (شرح قاموس ). || برانگیختن خاک را به پای . (از منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بباد دادن خاک را از پای خود. (از شرح قاموس ). || انداختن کمیز را. (از منتهی الارب )(از قطر المحیط) (از ذیل اقرب الموارد). انداختن و سر دادن بول . (از شرح قاموس ). || دراز کشیدن با تمکن و استرخاء. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از ناظم الاطباء). به پهلو خوابیدن در حال دست یافتن و سست بودن . (از شرح قاموس ). || جماع کردن با جاریه ٔ خود. (از منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (از ذیل اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). نزدیکی کردن با کنیزک . (از شرح قاموس ).
ترجمه مقاله