ترجمه مقاله

جداد

لغت‌نامه دهخدا

جداد. [ ج ُدْ دا ] (ع ص ، اِ) جامه های کهنه ٔ پاره پاره . معرب کداد. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ذیل اقرب الموارد). جوالیقی گوید جداد نخهای گره خورده است و آن را به نبطی کُدّاد گویند :
اضاءَ مظلته بالسرا
ج ِ، واللیل غامر جداد ها.

اعشی (از المعرب ص 95).


و در حاشیه ٔ کتاب المعرب چنین آمده : مؤلف در معرب بودن کلمه از ابن درید پیروی کرده است . صاحب لسان با آن که موافقت کرده و می افزاید که جداد پیراهنهای کهنه است و معرب از کداد فارسی است و از ابوحنیفه نقل میکند که جداد درختان ریز است ، ولی من نمیدانم با اینکه ماده ٔ کلمه در عربی استعمال شده دلیل معرب بودن کلمه ٔ مزبور چیست ؟ (از حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 95). استعمال شدن ماده ٔ کلمه درعربی بهیچ رو دلیل برآن نیست که از زبان دیگرگرفته نشده است همچون «باز» شکاری فارسی که تازیان از آن افعالی چون «تبازی » وجز آن ساخته اند وبسیاری از شواهد دیگر. و سزاوار بود فاضل محشی در دانش تعصب نشان نمیداد. (یادداشت لغت نامه ). || هرچیز که بعضی از اجزای آن در بعضی دیگر پیچیده و درهم رفته باشد از رشته ها وشاخهای درخت . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل المعرب جوالیقی ص 95) (از قطر المحیط). فارسی معرب است . (اقرب الموارد). || درختهای ریزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از قطر المحیط) (ذیل اقرب الموارد) (حاشیه ٔ المعرب ). || رشته های خیمه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کوه های خرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (قطر المحیط). || میوه درخت خرما. (از معجم البلدان ) (ذیل اقرب الموارد). طَلح . (از معجم البلدان ) :
یجتنی ثامرُ جدّاده
بین فرادی ترْم أوتؤام .

طرمّاح (از معجم البلدان ).


ترجمه مقاله