ترجمه مقاله

جدایی افتادن

لغت‌نامه دهخدا

جدایی افتادن . [ ج ُ اُ دَ ] (مص مرکب ) دوری افتادن . هجر. مفارقت افتادن : هرگاه که دو دوست به مداخلت شریری مبتلا گردند هر آینه میان ایشان جدایی افتد. (کلیله و دمنه ).
جدایی تا نیفتد دوست قدر دوست کی داند
شکسته استخوان داند بهای مومیائی را.

(؟).


رجوع به جدایی و جدا شود.
ترجمه مقاله