ترجمه مقاله

جدر

لغت‌نامه دهخدا

جدر. [ ج َ دَ ](ع مص ) برگ آوردن و گرفتن درخت انگور. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). الکرم هم ّ بالایراق . (قطر المحیط). نزدیک رسیدن درخت انگور ببرگ آوردن است . (شرح قاموس ). || جدر پیدا کردن . (منتهی الارب ). برآمدن آبله ها و قرحه ها بر بدن آدمی است . (شرح قاموس ) (از قطر المحیط). || (اِ) گره گوشت از خلقت باشد یا از زدن یا از زخم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (قطرالمحیط) (شرح قاموس ). اثر ضرب یا جرحی که بر روی پوست بدن برآمده باشد. (از اقرب الموارد) :
یاقاتل َ اﷲُ دُقیلاً ذالجَدَر

ابن الاعرابی (از اقرب الموارد).


جُدَر. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به این کلمه شود.جدرة یکی آن . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). ج ، اَجدار. (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آماسی است در حلق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || آبله یا نشان گزیدگی بر گردن خر. (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). نشان گزیدن . (غیاث اللغات ). برآمدگی و آثار گزیدگی در گردن خر. (شرح قاموس ). || دانه ٔ طلع. (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (شرح قاموس ).
ترجمه مقاله