جدکاره
لغتنامه دهخدا
جدکاره . [ ج َ رَ / رِ ] (اِ) راه ها و روشهای مختلف . (انجمن آرا). راههای مختلف . (شرفنامه ٔمنیری ). رایهای مختلف بود. (لغت اسدی ). تشاجر. اختلاف . خلاف . (یادداشت مؤلف ). روشهای مختلف :
جهانیان را دیدم بسی ز هر مذهب
بسی بدیدم ازگونه گونه جدکاره .
زرائی نگر کار گردد تمام
ز جدکاره گردد سراسر تباه .
جدگاره . و رجوع به جدگاره شود.
جهانیان را دیدم بسی ز هر مذهب
بسی بدیدم ازگونه گونه جدکاره .
شهید.
زرائی نگر کار گردد تمام
ز جدکاره گردد سراسر تباه .
(حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).
جدگاره . و رجوع به جدگاره شود.