ترجمه مقاله

جذبات

لغت‌نامه دهخدا

جذبات . [ ج َ ذَ ] (ع اِ) ج ِ جذبه ؛ کششها. || فریبها. (ناظم الاطباء). || فلان اخذ فی وادی جذبات ؛ یعنی راه گم کرد و بمنزل نرسید. (از منتهی الارب ). || در تداول عرفان و تصوف ، جذبه به معنی کشش خدای تعالی است مر بنده را بسوی خود. رجوع به جذبه شود.
ترجمه مقاله