ترجمه مقاله

جذمور

لغت‌نامه دهخدا

جذمور. [ ج ُ ] (ع اِ) اصل و بن هرچیز یا اول آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جِذمار. (اقرب الموارد). || پاره ای از شاخ درخت که بر تنه مانده باشد بعد از بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نبعه در وقتی که بریده شود و پاره ای از آن باقی ماند. (از اقرب الموارد). پاره ای از اصل سعفة. [ شاخ درخت خرما ] . (از اقرب الموارد). ج ، جَذامیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و بگفته ٔ ابن اعرابی جذمور باقیمانده ٔ هر چیز بریده شده و جذمور الکباسه بهمین معنی است . (از اقرب الموارد). قطعه . پاره . یقال : ضربه بجذموره ؛ اَی بقطعته . (از نشوء اللغة ص 36) :
فان یکن أطربون الرّوم قطّعها
فاِن ّ فیها بحمداﷲ منتفعا
بَنانتان ِ و جذمور اُقیم بها
صدرَالقناة اذا ما صارِخ فَزعا.

عبداﷲبن سَبرة (از نشوءاللغة).


اخذه بجذامیره ؛ یعنی گرفت همه ٔ آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله