ترجمه مقاله

جذم

لغت‌نامه دهخدا

جذم . [ ج ِ ] (ع اِ) اصل و بن هر چیز. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). اصل هر چیز مانند اصل دیوار و جز آن . (قطرالمحیط). بیخ هر چیز و اصل عمارت . (از غیاث اللغات ). جَذم . (منتهی الارب ) (المنجد). رجوع به جَذم شود.
- جذم الاسنان ؛ منابتها. (ذیل اقرب الموارد).
- جذم القوم ؛ اصل قوم . (از ذیل اقرب الموارد). و در حدیث حاطب : «لم یکن رجل من قریش الا له جِذْم بمکة»، مقصود اهل و عشیرة است . (ذیل اقرب الموارد).
- رجل جذم ؛ تهافتت اطرافه من الجذام . (از ذیل اقرب الموارد).
ترجمه مقاله